در طول این سالها خدمات گستردهای که پروفسور فلاحی به مردم ایالت آیداهو که چندان روی خوشی به مهاجران نشان نمیدهند ارائه کرده باعث شده تا آنها نهتنها فلاحی را به عنوان یک همشهری بشناسند، بلکه روز تولدش را هم، در این ایالت به اسم او نامگذاری کنند. البته این معروفیت باعث نشده تا پروفسور فلاحی سرزمین مادریاش را فراموش کند. کما اینکه او هنوز به ایران میآید و سمینار و کنفرانس آموزشی برگزار میکند و سعی میکند نقشی در رشد صنعت میوه کشور داشته باشد. ضمن آنکه استاد راهنمای بسیاری از دانشجویان ایرانی است که در رشتههای کشاورزی مرتبط با میوه دوره دکترای خود را میگذرانند.
در گفتوگوی مکتوب ما با پروفسوراسماعیل فلاحی، استاد دانشگاه آیداهو و سرپرست بخش میوهشناسی دانشگاه این ایالت، از وضعیت فعلی کشاورزی کشور و کم وکاستیهای آن پرسیدیم و او در طول این گفتوگو بارها به استعدادهایی که در پرورش میوه در ایران ـ کشوری که از نظر او یکی از بهترین اقلیمهای طبیعی را برای پرورش میوه در جهان دارد ـ وجود دارد و مورد غفلت قرار گرفته است، اشاره کرد و در عین حال تاکید کرد: ایران میتواند با باغداری نوین و سیاستهای آیندهنگر در باغداری مدرن، تمام بازارهای میوه خلیج فارس و بسیاری از اروپا را به دست بگیرد.
شما به عنوان یکی از صاحبنظران حوزه باغبانی بطورکلی وضعیت کشاورزی و بخصوص باغداری کشور را در حال حاضر چگونه می بینید؟
کشور ایران همیشه از استعداد ویژهای در باغداری برخوردار بوده و هست. ویژگی باغداری ایران به خاطر داشتن تنوع اقلیمی آن میباشد. بجز کشورهای بزرگ مانند آمریکا و چند کشور دیگر، کمتر میتوان کشوری یافت که در شمال از آب و هوایی نظیر حوزه دریای مازندران و در مرکز و شرق و غرب آن از کوهستانهایی نظیر البرز، زاگرس، اللهاکبر، شیرکوه، و سهند و سبلان و در جنوب از جلگههای زرخیزی چنان خوزستان، بندرعباس، فارس و کرمان برخوردار باشد.
ایران با داشتن اینگونه تنوع اقلیمی میتواند هرگونه محصول کشاورزی را نهتنها در حد خودکفا بلکه برای صادرات به سایر کشورهای دنیا داشته باشد، اما متاسفانه از استعدادهای بیمانند این خطه زرخیز هرگز آن طور که باید و شاید بهرهبرداری نشده است، اکنون هم بهرهبرداری نمیشود.
به اعتقاد شما دلایل اصلی مشکلات فعلی در این حوزه بیشتر به چه عواملی برمیگردند؟
دلایل زیادی برای این مشکلات وجود دارند، اما به طور کلی این دلایل را به چند گروه میتوان تقسیم کرد: بخش باغبانی وزارت کشاورزی کارهای مثبتی در باغبانی انجام داده است، اما اشتباهات بزرگی در گذشته کرده و در حال حاضر میکند. گاهگاهی میبینیم و میشنویم که این بخش با کلمات «دهان پرکنندهای» اقدام به طرحهای چندین میلیونی مینمایند بدون این که واقعا مطالعه درازمدت یا حتی نیمه درازمدت برای اجرای طرح و امکان موفقیت آن داشته باشند.
- مطلب صرفا یک مطلب عمومی است اگر به صورت تخصصی و حرفه ای قصد باغداری درخت گردو را دارید و این که قصد تاسیس باغ گردو را دارید کتاب سیر تا پیاز درخت گردو برای شماست.
- سیر تا پیاز درخت گردو برای باغداری درخت گردو لازم است، هر فردی که در حوزه درخت گردو فعالیت می کند و یا قصد احداث باغ گردو را دارد باید بداند که دنیای باغداری این درخت چه میگذرد و با شیوه های باغداری و نکات اختصاصی این درخت آشنا شود.
در صورتی که شما قصد احداث باغ گردو را دارید کتاب سیر تا پیاز درخت گردو شما را برای یک شروع قوی آماده می کند و دیدگاه شما را نسبت به این درخت تغییر خواهد داد.
برای مطالعه جزییات کتاب روی تصویر زیر کلیک کنید
به خاطرم هست که حدود 21 سال پیش مرا در جلسهای در وزارت کشاورزی دعوت کردند و راجع به «طرح طوبی» گفتوگو کردند. این گفتوگو به عنوان مشورت از من درباره این طرح نبود، بلکه فقط میخواستند به آگاهی من برسانند که در ایران طرحی اجرا خواهد شد که بسیاری از مناطق را زیتون بکارند.
تمام مقامات با ارائه آمارهای حیرتآور برای این طرح امیدوار بودند، اما در میان این هیجان من با صدایی آرام گفتم، «متاسفانه این طرح با شکست روبهرو میشود.» همه حاضران گفتند که من اشتباه میکنم، اما من میدانستم که برای این طرح میزان و نوسانات حرارتی حداقل 15 ساله و بررسیهای دیگر نیاز بود، ولی بسیاری از این مطالعات را انجام نداده بودند یا به صورت ناقص انجام داده بودند و نتیجه آن شد که طرح شکست خورد.
پروژههای دیگری را در نواحی مختلف ایران به یاد دارم که از طرح آنها انتقاد کردم. انتقاد من انتقادی سازنده و مثبت بود. برای هر انتقادی دلایل خود را ارائه دادم، اما اکثرا مربیان آن طرح با دلایل بسیار بیاساس علمی از آن طرحها دفاع میکردند.
بسیاری از آن طرحها با شکست مواجه شد، البته جنبه مثبت را هم بگویم که در مواردی مربیان به توصیههای من توجه کردند و بنا به گفته خودشان، میلیونها تومان به نفع آن موسسه کشاورزی تمام شد.
همچنین در حال حاضر عده زیادی که اطلاعی از باغداری ندارند وارد این کار شدهاند در حالی که خیلی از فارغالتحصیلهای کارشناسی ارشد و دکترای باغبانی بیکار هستند. به خاطر دارم که باغ بسیار بزرگی در استان البرز به ویروس مبتلا شد و درمانی نداشت، چون پرورش دهنده درختان آن یک فرد بازنشسته و بدون اطلاع از باغداری بود. کشاورز در این مورد خسارت زیادی میبیند در حالی که آن فرد هماکنون هم به کار پرورش درختان بیمار ادامه میدهد.
عدم وجود کنترل روی کود و سم درختان و تاکهای آلوده را هم باید از جمله این عوامل محسوب کرد. این مساله باعث ورود یا ساختن موادی میشود که ماده اولیه قدرت کنترل بیماریها و حشرات را ندارد، چون یا تقلبی هستند یا از بازار سیاه بدون کنترل وارد میشوند. نهالهای آلوده هم باعث وجود باغ بیمار میشوند.
به اذعان کارشناسان، کشاورزی را باید یکی از اصلیترین بخشها در شکوفا شدن اقتصاد کشور بدانیم، به اعتقاد شما چگونه میتوان ضرورت توجه بیشتر به این مقوله مهم را در کشور و بخصوص در میان مسوولان گوشزد کرد؟
سوال شما درست است. کارشناسان باید محور شکوفا شدن اقتصاد باغداری باشند، اما با وجود برخی کارهای خوب، اکثرا محور شکوفا شدن نیستند. یکی از دلایل آن این است که عده زیادی (نه همگی) از استادان و کارشناسان باغداری در دانشگاه شدیدا به دنبال آن هستند که مقاله بنویسند و در ژورنالهایی با Impact بالا به چاپ برسانند.
فلاحی: ایران با داشتن تنوع اقلیمی گسترده میتواند هرگونه محصول کشاورزی را نهتنها در حد خودکفایی بلکه برای صادرات به سایر کشورهای دنیا داشته باشد، اما متاسفانه از استعدادهای بیمانند این خطه زرخیز هرگز آن طور که باید و شاید بهرهبرداری نشده و اکنون هم بهرهبرداری نمیشود
من به عنوان سردبیر بیش از 8 ژورنال مهم و علمی آمریکا و جهان بارها در ایران گفتهام باید هدف اصلی کارشناسان خدمت به کشاورز باشد و در این راستا این کارشناسان باید طوری طرحهای آزمایشی خود را برنامهریزی کنند که هم قابل انتشار باشد و هم قابل استفاده کشاورزان، اما به نظر میرسد که بسیاری از
کارشناسان کشاورزی فراموش کردهاند که باید در خدمت کشاورز باشند. همکاری نزدیک بین دانشکدههای کشاورزی و بخش کشاورزی نهتنها وجود ندارد، بلکه در برخی از موارد این دو گروه به چشم رقیب به هم نگاه میکنند، البته استثناءهای زیادی هم در این جمعبندی وجود دارند.
مسوولان باید از طریق کنفرانسهای سازنده در داخل کشور به کشاورزان کمک کنند. آنها میتوانند از مدلهای مثبتی که در آمریکا برای کشاورزان استفاده میکنیم، استفاده کنند. چند بار اتفاق افتاده است که من پس از مسافرت 24 ساعته از آمریکا وارد فرودگاه ایران شدم و همان روز ساعت 9 صبح جلسات سخنرانی برای کشاورزان و استادان داشتم.
در آن موارد صدها کشاورز و استاد و دانشجو سر وقت در سالن سخنرانی حاضر بودند، اما چون یک مسوول مهم کشاورزی تا ساعت 30/11 در جلسه حاضر نشد، ما نتوانستیم برنامه را اجرا کنیم. اینگونه کمبودها باید جبران شود.
نقاط میوهخیز ولی دورافتاده ایران از حضور کارشناسان در باغهایشان بیبهره هستند، حتی کشاورزان نزدیک به مرکز استانها نیز آنگونه که باید از وجود کارشناسان بهرهمند نیستند. علاقه و استعداد باغدارهای ایرانی بینظیر است. حتی باغدارانی را که سابقه باغداری ندارند باید آموزش درست داد تا بتوانند از باغداری به عنوان شغل اول یا شغل جانبی بهرهمند گردند و اینها فقط با هماهنگی درست و دوستانه در بخش کشاورزی درست میشود.
با پشت میزنشینی کارشناس، کار باغدار و مساله باغدار حل نمیشود. یک کارشناس واقعی باید با دستهای خودش به باغدار روشهای کشت و هرس و غیره را بیاموزد و برای این کار، خود کارشناس یا استاد کشاورزی در دانشگاه باید مرحله به مرحله به کارهای عملی واقف باشد، ولی متاسفانه همیشه اینگونه در ایران عمل نمیشود.
به طور کلی آیا شما با این نظر موافقید که ایران یک کشور کشاورزی محور است و برای آن که بخواهیم در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم باید به کشاورزی متکی باشیم و انرژیهای خود را در این حوزه متمرکز کنیم؟
بله، موافق هستم. اما در این بین باید نکاتی را هم مد نظر قرار داد.
باید توجه خود را متمرکز کنیم، ولی چگونه متمرکز کردن، خود موضوع اصلی بحث ماست. باید اول بدانیم مرکز این تمرکز کجاست. اگر هر گروه یا بخش دانشگاهی و کشاورزی برای خود سازی مختلف بنوازد و مرکز متفاوتی را دنبال کند، ما هرگز به مرکزی مشترک نخواهیم رسید. برای به هدف رسیدن باید اول ببینیم عیب سیاستهای کشاورزی و باغداری ما در کجاست. اولین عیب در عدم برنامهریزی درست و درازمدت است.
من در طول 35 سالی که در آمریکا به کار تحقیق و تدریس باغبانی مشغولم، حداقل 20 بار به ایران مسافرت کردهام. در طول این مدت حداقل 6 بار کلمه برنامههای درازمدت را به گونهای مختلف و با اهداف مختلف از مسوولان شنیدهام. هیچکدام از این درازمدتها به صورت درست انجام نشده و به ثمر نرسیده و اکثرا برنامهها نیمهتمام به حالت معلق ماندهاند.
یکی از دلایل اصلی سردرگمی این است که هدفهای درازمدت غالبا توسط یک شخص از قبیل معاونت وزارتخانه تعیین میشود و با برکنار شدن آن شخص، برنامههایش هم به محاق میرود. شخص بعدی که جای او میآید، حتما برنامههای متفاوتی با هدفهای متفاوت دارد.
در ایران کمتر اتفاق میافتد در سطح یک وزارتخانه یا معاونت وزارت یک مسوول جدید کارها و سیاستهای مسوول قبلی را دنبال کند. ما میتوانیم با روشهای درست، جلوی ورود میوه از کشور چین را بگیریم تا کشاورز داخلی تقویت شود. اما با وجود کارگر و مواد اولیه گران، باغداران مرکبات و سیب و میوههای دیگر در ایران نمیتوانند با میوههای ارزان چینی رقابت کنند و ناچار به ورشکستگی میشوند. صنعت و کشاورزی نباید از هم جدا باشند. این دو میتوانند لازم و ملزوم همدیگر باشند. در عرصه صنعت نوین با وجود استعداد بینظیر باغداری در ایران ما میتوانیم جزو 3 یا 4 قدرت بزرگ جهان از نظر کشاورزی باشیم.
در چنین شرایطی آیا روشهای نوینی همچون بیوتکنولوژی یا استفاده از روشهای مکانیزه و مهندسی ژنتیک آنچنان که باید و شاید در باغبانی وپرورش میوه ما مورد استفاده قرار گرفتهاند؟
نه، به هیچ عنوان. باغداران ما هنوز از روشهای که بیش از 40 سال در باغداری مدرن استفاده میشوند، بیبهرهاند. کار بیوتکنولوژی در بسیاری از بخشهای کشاورزی در ایران به مثال نردهبانی است که پله اول و دوم را دارد، ولی پله سوم و چهارم و پنجم را ندارد. ولی ما پله هشتم آن را با پلهای از جنس طلا ساختهایم. اجازه بدهید مثال تنک کردن باغداران را در ایران تشریح کنم.
سیبها در هر سال باید توسط مواد شیمیایی یا با دست تنک شوند که هم سیبهای سال جاری بزرگتر شوند و هم از سالآوری میوه جلوگیری شود. این در حالی است که ما هنوز آموزش این امر را به بیش از 80 درصد باغداران ایرانی ندادهایم یا این که ماده درست تنککننده به آسانی در دسترسشان نیست.
اما در عین حال میخواهیم جنین یک واریته سیب را در آزمایشگاه رشد دهیم تا واریته دیگری ایجاد کنیم و جالب این که اکثرا این کار بیوتکنولوژی را به منظور به دست آوردن یک مقاله علمی قابل انتشار در مجلههای High Impact انجام میدهیم نه به خاطر کمک به کشاورزی که همین اکنون نیاز به کمک ابتداییتر دارد. بیوتکنولوژی لازمه هر کشور و دانشگاههای آن کشور است ولی همزمان باید آموزشهای بدیهیتر و ابتداییتر را به باغداران بدهیم.
در کنار توجه به آموزشهای ابتدایی وپایه ای چگونه میتوان به کمک روشهای نوین به بر طرف شدن مشکلات موجود بخصوص مشکلات محصولات استراتژیکی همچون پسته، زعفران، خرما و... کمک کرد؟
در ایران، کارشناسان خوبی در پسته و زعفران کار میکنند، اما کشاورز خرما کار و پسته کار معمولی ایرانی احتیاج به «به زراعی»های زیادی دارد در حالی که اساس اولیه این «به زراعی»ها هنوز رعایت نمیشود، چه برسد به بیوتکنولوژی. لازمه هر کشاورزی پیشرفت است ولی پیشرفت بیوتکنولوژی بدون آموزش کشاورز برای مسائل ابتداییتر، همانند آن نردبان بدون پلههای پایینتر است.
بدیهی است که خیلی از امراض و عارضههای جذب مواد و عوامل موثر در محصول توسط مهندسی بیولوژیکی و بیوتکنولوژی در پسته، خرما و زعفران میتواند حل شود، اما هنوز ما به آنجا نرسیدهایم که از این دستاوردها به صورت موثر برای باغداران ایرانی استفاده کنیم.
مشکل جدی چند سال اخیر ما این است که در حال حاضر با وجود سرازیر شدن میوههای وارداتی، باغداران داخلی بیش از گذشته متضرر شدهاند و به این ترتیب اقتصاد کشاورزی بسیاری از مناطق کشور با بحران روبهرو شده است. به اعتقاد شما برای برون رفت از چنین وضعیتی و همچنین برای آنکه توان رقابت با محصولات خارجی را داشته باشیم چه باید بکنیم؟
کاملا درست میفرمایید. من 4 ماه پیش توسط وزارت کشاورزی چین و دانشگاه پکن برای 2 هفته به چین دعوت شده بودم. من یکی از افراد هیات 3 نفره از دانشمندان آمریکایی بودم که به منظور مشاوره برای بهبود تولید میوه به این کشور دعوت شده بودم.
برآورد من این است که باغداری چین باعث ورشکستگی عده بیشماری از باغدارهای جهان و بخصوص در ایران خواهد شد. وجود کارگر ارزان در کنار تلاش در جهت جستجو برای نوین کردن صنعت میوه در چین به صورت حیرتانگیزی به جلو میرود.
برای مقابله با چنین رقیب جدیای ما باید چند سیاست را همزمان به اجرا بگذاریم:
1 ـ با قراردادهای معتبر بگذاریم نهالهای اصلاحشده تحت نظر متخصصان باغداری ایرانی در خارج ـ که هم به باغداری ایران و هم به سیاستها و باغداریهای خارج آشنایی کامل دارند ـوارد ایران شود و پس از گذشتن از قرنطینه، در دست باغداران قرار گیرد.
2ـ از این متخصصان دلسوز که آشنایی به کشاورزی مدرن دارند و واقعا برای ایران و ایرانی دل میسوزانند دعوت شود تا آموزشهای مدرن علمی و عملی را به باغداران بدهند.
3 ـ دولت (وزارت کشاورزی و بخشهای دانشگاهی) بااین متخصصان همراهی کنند تا کارشناسان دلسوز داخلی، به اقصی نقاط ایران رفته و آموزش کشاورزی دهند.
4 ـ وامهای کم بهره در دسترس کشاورزان قرار دهند.
5 ـ یک برنامه حساب شده و هماهنگ ایجاد کنند تا در زمینهای با مساحت کم، کشاورزان بتوانند باغهای متراکم بکارند.
در مورد آخری که ذکر کردم یک نوع مخلوطی از سیاست کشاورزی آمریکا، ایتالیا و چین را میتوان در ایران پیاده کرد. در این وجه تلاقی که میتوان آن را «گلچینی از میان گلها» نامید، بهترین تکینکهای پیشرفته و قابل اجرا را از آمریکا، با سیاست کمک مالی دولت (مانند ایتالیا) و با استفاده از قطعات زمینهای کوچک (مانند چین) را میتوان در باغداری ایران به کار برد.
در این راستا، باید دولت شدیدا تعرفه سنگینی جلوی پای میوههای چین بگذارد تا کشاورزی ایران تقویت شود و مصرفکننده میوه محبوب و بومی ایرانی را بخرد. همزمان در گسترش درختان اصلاح شده برای کشت در ایران بکوشیم تا بتوانیم با بازار جهانی رقابت کنیم.
در شرایط فعلی که به نظر میرسد بازارهای جهانی را برای بسیاری از محصولاتمان از دست دادهایم، کارشناسان کشاورزی بدون انجام تحقیقات جدی و عملیات آزمایشی درمورد میزان محصول و هزینه تولید، به کشاورزان کاشت گونههای جدید را توصیه میکنند. آیا به نظر شما این کار درست است؟ بهتر نیست به جای جایگزین کردن محصولات و پاک کردن صورت مساله به فکر بهبود محصولاتی که کشاورز سالها روی آن تجربه کسب کرده باشیم؟
پاسخ به سوال بسیار مهم شما در اینجا «یا سیاهی سیاه یا سفیدی سفید نیست» بلکه جواب این پاسخ «خاکستری» است.
فلاحی: با وجود کارگر و مواد اولیه گران باغداران مرکبات و سیب و میوههای دیگر در ایران نمیتوانند با میوههای ارزان چینی رقابت کنند و ناچار به ورشکستگی میشوند
ما باید میوههای بومی را با بهزراعی و با توجه به کشتهای جدید از نظر تولید کیفی و کمی تقویت کنیم. ما در ایران میوههای بینظیر داریم. برای یک ایرانی هیچگونه بهی جای به گورتان و اصفهان را نمیگیرد و هیچ گلابی جای گلابی نطنزی و هیچ سیبی جای سیب ناراخملد و سیب گلاب و سیب زنوز مرند و سیب شفیعآبادی را نمیگیرد.
ما میتوانیم با تکنیکهای مدرن، محصول این میوههای بومی را بالا ببریم و به همراهی مهندسی ژنتیک آنها را بهتر نماییم. اما همزمان، ما احتیاج به ورود میوههای بسیار عالی و اصلاح شده را از خارج هم داریم تا بتوانیم در بازار جهانی میوه رقابت کنیم و از قافله تجارت جهانی آن عقب نمانیم.
با توجه به ارتباط مستمری که شما با دانشگاههای ایران دارید آیا طرح یا موضوع جالبی که بتواند وضعیت ما را حداقل در یک محصول باغی بهبود بخشد مواجه شدهاید؟ این طرح در چه مرحله است آیا مثل بسیاری از کارهای ارزشمندی است که در دانشگاههای ما انجام میشود و هیچگاه به عمل نمیرسد؟ این سوال را از این منظر میپرسم که بدانم آیا شما هم نقطه ضعف کشور را جدایی دانشگاه و صنعت (بستر عملی طرحها و پروژهها) میدانید؟
بله. بیشتر این پیشرفتها را در بخش خصوصی مشاهده کردهام نه بخش دولتی. برای مثال میتوان از پیشرفت چشمگیر صنعت سیب در سرخ دشت دماوند را به سرپرستی آقای مهندس رنجبر نام برد.
من افتخار این را داشتهام که به همراهی برخی از کارشناسان ایرانی، سهم بسیار کوچکی را به عنوان مشاور در این بخش پیشرفته کشاورزی داشتهباشم. البته پیشرفت در این بخش صنعتی را مدیون 2 امر بزرگ میدانم؛ یکی این که آقای مهندس رنجبر با روشنفکری خود آماده پذیرایی توصیههای صنعت پیشرفته هستند و دوم این که جرات و در نهایت توانایی مالی برای اجرای این ایدههای نوین را دارند. مثال دوم کشت مدرن زیتون توسط آقای احمد بلندنظر در قم است.
این باغدار هم از روشنگری یک باغدار مدرن و سنتی برخوردار است و هم این که بر اثر شکستهایی که در اثر سرما و گرما و... پیش میآید، عقبنشینی نمیکند. نمونه دیگری از موفقیتهای باغداری را در کرمانشاه به سرپرستی آقای امیرارسلان احمدی مشاهده میکنیم. کارهای تحقیقاتی آقای دکتر مصطفوی و دکتر امیری و عدهای دیگر در زمینه باغداری جالب هستند.
در جوابتان باید بگویم آری؛ حافظ چه نیکو گفته است در آنجا که میگوید الا یا ایهاالساقی، ادرکاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. همان طوری که در جواب به سوالهای پیشین گفتم، در دانشگاهها طرحهای جالبی انجام میشود ولی بیشتر آنها اگرچه در ظاهر طرح برای بهبود یک مساله باغداری است ولی در عمل هدف از آن طرح به دست آوردن مقالهای برای انتشار در مجلهای جهانی است ـ ولی همان طور که گفتم در این امر استثنا هم وجود دارد ـ اما به طور کلی دانشگاه و وزارت کشاورزی آمیزش کامل و عالی با بخش صنعت میوه را ندارند.
گاهی این امر مرا به یاد یک نوازنده عالی میاندازد که نوایی نکیساگون و باربدسان مینوازد و یک خواننده که صوتی بهشتی چون شادروان بنان دارد، اما اگر هماهنگی بین این نوازنده و خواننده نباشد، یک آش شلهقلمکاری درست میشود که هیچکس تحمل آن را ندارد. عدم هماهنگی در بخشهای کشاورزی در ایران متاسفانه این چنین است.
به نظر من باید یک شورایی به نام «انجمن هماهنگکننده بخشهای پژوهشی، گسترشی و آموزشی باغبانی» ایجاد شود ـ اعضای این شورا باید ترکیبی از وزارت کشاورزی و دانشگاهها و موسسات کشاورزی و کشاورزان کوچک و بزرگ آگاه و کاردان باشند ـ با وجود این انجمن، میتوان هماهنگی بهتری بین طرحها و عملها انجام داد و واقعا به درد باغدار ایرانی خورد، در این مورد بحث مفصلی دارم ولی در قالب این مصاحبه نمیگنجد، اما همان طور که به مقامات گفتهام، من خوشحال میشوم به عنوان عضوی از این شورا به ایران عزیز خدمت کنم.
به نظر شما به عنوان استاد شناخته شده و با تجربه عرصه کشاورزی و باغبانی آیا میتوان مناطق مختلف ایران را از نظر محصولات کشاورزی و باغی تقسیمبندی کرد و بر اساس آن تمام انرژیهای یک منطقه را روی یک محصول متمرکز کرد؟
پرسش بسیار زیبایی کردید چون این پرسش همیشه مطرح است که آیا بهتر نیست محصولات را منطقهای کنند. با توجه به این که در 3 دهه گذشته بیشترین کشورهای جهان را دیده و با کشاورزی آنها آشنا هستم، باید بگویم که با منطقهای کردن مخالف هستم. برای مثال اگر دولت کشاورزان طالقان را مجبور به کشت سیب یا کشاورزان گرگان را مجبور به گشت خربزه کند کار درستی نیست. من موافق با بازار آزاد و رقابت آزاد هستم.
خود کشاورز در هر منطقهای میتواند با توجه به روند بازار و با توجه به مساعد بودن آب و هوای آنجا که زندگی میکند و با توجه به مخارج کشت و پرورش تصمیم بگیرد که چه بکارد و چه نکارد.
وقتی که نتیجه یک محصول از نظر کیفی و کمی در منطقهای خوب بود و در صورتی که آن محصول تقاضای کافی در بازارهای محلی و غیرمحلی داشته باشد، خود به خود صنایع کشاورزی به آن منطقه جذب میشوند. برای مثال اگر در اطراف مشهد کشت سیب رواج دارد، خود به خود کارخانجات تولید آب سیب و فروشگاههای تولید و فروش کود و سم هم به آن منطقه جذب میشود و در مجموع، تولیدات کشاورزی باعث ایجاد کار برای کارشناسان، کشاورزان و کارگران کشاورزی میشود.
کشاورز هر محصول دارای ماشینآلات و لوازم مخصوص برای آن محصول است. با مجبور کردن کشاورزان به کشت محصولات دیگر، تمام لوازم کشاورزی نیز باید عوض شود.
تنها مساعد بودن یک منطقه برای یک محصول عاملی نمیشود که آن محصول را کاشت بلکه باید به بازاریابی و حملونقل و انبارداری آن محصول هم قبل از کاشت فکر کرد. علاوه بر آن، در اقتصاد باغداری نوین، باید به رقابتهای بینالمللی نیز علاوه بر رقابتهای داخلی توجه کامل کرد.
از همه اینها گذشته، برای بسیاری از کشاورزان و باغداران مدرن، کاشت «تکمحصولی» توصیه نمیشود. برای مثال اگر تمام باغهای منطقه طالقان را گیلاس بکارند و در یک سال تمام شکوفههای گیلاس بسوزد، آن کشاورز خسارت زیادی میبیند. در حالی که اگر سیب و گیلاس بکارد، امکان داشتن محصول سیب در سالی که گیلاس از بین رفته است، وجود دارد.
از طرفی باید حجم محصول تولیدی به آن اندازه باشد که بتواند در بازار میوه محلی و غیرمحلی جایی داشته باشد. برای همین موضوع است که مساله شرکتهای تعاونی نقش مهمی برای هماهنگ کردن و بازاریابی و بازاررسانی میوههایی که از باغهای کوچک در ایران به عمل میآیند را دارند.
در این صورت فکر میکنید چه اتفاق مثبت یا احیانا منفی برای اقتصاد کشور پیش بیاید؟ آیا میتوان به این طریق از وابستگی به نفت رها شد؟
جواب این پرسش این است: البته و صدالبته، اما برای رسیدن به این هدف احتیاج به برنامهریزی اساسی و بنیادی کشاورزی در ایران داریم. ایران بهتر از هر کشور دیگر در آسیا و خاورمیانه میتواند با اتکا به باغبانی و محصولات باغبانی از نیاز نفت خود را رها سازد. ایران میتواند با باغداری نوین و سیاستهای آیندهنگر در باغداری مدرن، تمام بازارهای میوه خلیج فارس و بسیاری از اروپا را به دست بگیرد. ما به علم نوین باغداری عملی نیاز داریم.
ما به دانشی نیاز داریم با آبی که هماکنون یک هکتار از باغ را آبیاری میکند، بیش از 10 هکتار را آبیاری کنیم. ما این روش را با آزمایشهای چندین ساله خود در آمریکا به دست آوردهایم، اما تنها یک آغوش باز میخواهیم تا به ما اجازه بدهند که آنها را برای ایران به کار ببریم.
نویسنده : بهاره صفوی / گروه دانش
منتشر شده در سایت تحلیل باغداری ایران و مرجع سلامتی و تولید محصول سالم در ایران
کردوی بوانات
سوالات شما در مورد شیوه های باغداری صحیح و گستره ای از تمامی سوالات در مورد سلامتی را با ما در میان بگذارید .